گلین: حیف اینکه آقای جمشید گفته امشب در بنگاه باید چون زیاد کار داره، بماند و نخوابه و نخواهد توانست امشب به مهمانی شما بیاید. میدانید بس که خوبه و قشنگه و خوب میرقصه، مهمانی بی آقای جمشید هیچ صفایی نداره. من به خدا وقتی جمشید این جاست، پهلوی شما میشینه، آن قدر حظ میکنم که حد نداره. راستی، خوبه یک کاغذ به رئیس [او] بنویسید...