نمایش‌نامه

رادیو گلف

(Radio golf)

استرلینگ: یادته یه بار مشت زدم تو دهنت؟ اون موقع کارم همین بود، با مشت می‌زدم تو دهن ملت. حالی می‌داد. اون‌موقع از دست همه عصبانی بودم. حالا دیگه از این غلطا نمی‌کنم. یادت می‌آد؟ هارموند: آره یادم می‌آد. استرلینگ: چرا تو هم جوابمو با مشت ندادی؟ چیزی نبود که، یه‌کم مشت‌پرونی بود. ریموند جوابمو با مشت داد. آخ، بابت چیزی که راجع به ریموند شنیدم حالم گرفته شد. وقتی شنیدم دلم می‌خواست زار بزنم. یکی بهم گفت «می‌گن ریموند ویلکز تو ویتنام کشته شده.» خیلی حالم بد شد.

نیلا
9786005140910
۱۳۹۱
۱۲۰ صفحه
۴۳۱ مشاهده
۰ نقل قول
آگوست ویلسون
صفحه نویسنده آگوست ویلسون
۲ رمان August Wilson was an American playwright. His literary legacy is the ten play series, The Pittsburgh Cycle, for which he received two Pulitzer Prizes for Drama. Each is set in a different decade, depicting the comic and tragic aspects of the African-American experience in the twentieth century.

Wilson was born Frederick August Kittel, Jr. in the Hill District of Pittsburgh, Pennsylvania, the fourth of six children to German immigrant baker, Frederick August Kittel, Sr. and Daisy Wilson, an African American cleaning ...
دیگر رمان‌های آگوست ویلسون
شاهدان
شاهدان نه که نخواد کار کنه. فقط نمی‌خواد واسه ساعتی سه دلار دستمزد سر ساختمون آجر بالا بندازه. چون این پول هیچ‌جوره کارشو راه نمی‌ندازه. بیست ‌و پنج دلار در روز کدوم دردشو دوا می‌کنه؟ بره پی شرط‌بندی روزی دویست سیصد دلار کاسبه... اگه بختش یاری کنه. اگرم بخت باهاش راه نیاد، همه‌ش می‌ره تو جیب یکی دیگه...
مشاهده تمام رمان های آگوست ویلسون
مجموعه‌ها