تاریکی در بالای پلهها و 1 نمایش دیگر
رابین گمونم تو تموم این سالها خیال میکردی با یه مرد جربزهدار عروسی کردی. مردی که از روی پلها میپره و قطارها رو نیگه میداره و با هفت تیر شیکم سرخپوستها رو سفره میکنه. مردی که از هیچچی تو دنیا نمیترسه. کورا، دوره زمونه دیگه عوض شده. نمیدونم داریم به کجا میریم. وقتی بچه بودیم به جز یه اداره پست ...