پوچی و بیهودگی و ابتذال بر آمده از این دو، از مضامین برجسته طنزپردازی نمایش امروز جهان است. نمایش بیهودگی یا آنچه به اصطلاح (پوچگرایی) میخوانندش فقط از آن (تئاترابزورد) نیست. از دیرباز به ویژه در دوران شکوفایی کمدی در روم باستان رگههایی از پوچگرایی را در آثار کمدینویسان نامداری چون پولوتوس مشاهده میکنیم، شکسپیر در کمدی اشتباهات و هیاهوی بسیار برای هیچ، از مضمون پوچی و بیهودگی در بیان (تاریخی سازی) خود به خوبی سود میبرد. مولیر و پس از او ماریوو نیز مضمون بیهودگی سنتهای پوسیده اجتماعی را گاه دستمایه کار خود قرار میدهند، اما در اواخر قرن نوزدهم به همت نمایشنامهنویسان برجستهای همچون آنتون چخوف و ژرژکورتولین، بیهودگی و ابتذال پوچی مناسبات انسانی تبدیل به جانمایه یا اصطلاحا محور کنشی نمایش میگردد. در واقع نبود کنش نمایشی محسوب میشود. گاه این کنش یا حتی سیاسی را آشکار میسازد. گاه بیهودگی مناسبات ساسنتها طبقه یا قشری از جامعه حمله میکند و در بسیاری از مواقع فراتر از اینها به پوچی برخی از مفاهیم کهن الگویی در نزد انسان، در تمامی دوران و در همه جهان، اشارهای گزند دارد. در این دفتر شش نمایشنامه تک پردهای از کمدیهای منتسب به اینگونه طنز عرضه شده است.