نمایش‌نامه

ته خط شمردن ستاره‌های شب (2 نمایش‌نامه)

خسرو: من به کسی احتیاج ندارم. دختر: می‌خواین براتون آواز بخونم؟ خسرو: فقط از این خونه برو. چی از جون من می‌خوای؟.. دختر: اگر یه وقت حوصله‌تون سر رفت صدام بزنید. من همیشه زیر پنجره بازی می‌کنم و آواز می‌خونم. [دختر خارج می‌شود. خسرو می‌نشیند. به سختی لیوان آب را بر می‌دارد و از آن می‌نوشد. مرد که پالتو بلندی به تن دارد و گونی پر از وسیله‌ای را به دوش می‌کشد وارد می‌شود. خونسرد و آرام آدامس می‌جود و اطراف خانه را نگاه می‌کند. خسرو از دیدن او تعجب می‌کند.] خسرو: تو کی هستی؟!... اینجا چی کار داری؟... مگه این خونه صاحب نداره که همین جور سر تو پایین انداختی و اومدی تو!؟... با توام! اینجا برای چی اومدی؟...

نمایش
9789642747641
۱۳۸۷
۹۶ صفحه
۲۲۰ مشاهده
۰ نقل قول