رادین: حالا که زندگیمون افتاده رو غلتک؟! پول داریم. خونه داریم. مدتهاست که دعوامون هم نشده! تو چت شده؟! دینوش: همزیستی مسالمتآمیز! از همین خسته شدم! دیگه بریدم. بذار تصوری که ازت ساخته بودم، بیشتر از این خراب نشه. مرد رویاهام که توی یه شب اومد تا منو با خودش ببره... ببره تا خلاص شم از هر چی تنهاییه که مث خوره افتاده به جونم، (گریهاش گرفته) همهچی مث یه کابوسه.