نمایش‌نامه

شاید شبی شوم و شفاف شیطان می‌خواستم ببوسم‌ات باران گرفت 1 غزل هذا جنون العاشقین سبز در ساحت سپید و ستاره (4 نمایش‌نامه)

زلیخا: تو مگر کیستی رانده درگاه؟ عزرائیل: بگذار دمی دست از تو بردارم تا در هیچ‌ترین چاه جهان از چشم پنهان بمانی، می‌فهمی که هستم! زلیخا: یوسف! من نمی‌توانم به خانه بخت تو بی‌آیم، می‌ترسم تو هم فریب باشی یوسف: کدام فریب؟ من عزیز مصرم، در چشم دنیا. مگر همین را به خواب ندیده بودی؟

نمایش
9786005765038
۱۳۸۸
۱۲۰ صفحه
۱۸۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های میلاد اکبرنژاد
بهشت روی اقیانوس حقیقت دارد تو را در خواب بوسیده‌ام
بهشت روی اقیانوس حقیقت دارد تو را در خواب بوسیده‌ام در این نمایش چندین نمایش‌گر سعی می‌کنند از واقعه‌ای سخن بگویند که سالیان پیش رخ داده اما هم‌چنان در روایت آن‌ها تکرار می‌شود، پس هم‌قدم می‌شوند با زمان و هستی و سپس نقل می‌کنند، گاهی خودشان را گاهی نقش‌شان را و گاهی هر دو را. در مکامله‌ها گاهی ما را نیز به عنوان شاهد و مخاطب درگیر می‌کنند و ضمن ...
مشاهده تمام رمان های میلاد اکبرنژاد
مجموعه‌ها