نمایش‌نامه

سمفونی درون بطری

(Sinfonia en una botella)

جاکی: من وقتی کسی رو تو خیابون می‌بینم هیچ‌وقت فکر نمی‌کنم طرف قاتله. اصلا همچین چیزی به فکرم نرسید. مطمئنم اونم متوجه این قضیه شد،‌ شک ندارم، اون همه نگاه و اون همه سوال کردناشم واسه همین بود،‌ نامرد! حالا باید چیکار کنم؟ انریکه:‌ به پلیس زنگ می‌زنیم. جاکی: پاسپورتم! حالا چطوری از مرز رد بشم؟‌ نمی‌شه! امکان نداره!

نیلا
9789648573985
۱۳۸۹
۷۲ صفحه
۱۸۹ مشاهده
۰ نقل قول