مرد: سوفی، عشق من! بچه را بذار زمین. او خوابیده، مگه نه؟ خیلی خب، اجازه بده بذارمش توی ننو. میبینی چه جوری بزرگ شده؟ به زودی یه ننوی دیگه هم میخوای. (آرام میخندد. شاد و مغرور) چارهای نیس... همین الان به خواهرت بگو تا بعدها ناراحت نشه. بهش بگو ننوی پسرش رو نگه داره.