دو نگهبان با قدمهای سنگین، منظما مسیری را در جهت عکس یکدیگر میروند و میآیند. خواب آلودهاند، در یک تلاقی.خمیازهی یکی به دیگری سرایت میکند. به هم نگاه میکنند و به قدم زدن ادامه میدهند. چند بار دیگر در مسیر معین خود را میپیمایند. صداهایی شنیده میشود، هراسان، اطراف را میجویند، خبری نیست. به قدم زدن ادامه میدهند تا خمیازهای دیگر. دوباره صداهایی به گوش میرسد و آنها را با خود...