رمان ایرانی

نیمکت تنهایی

آهسته‌تر از نسیم... در کنار پاییز رویاهایم... روی همان نیمکت همیشگی میمی‌نشیند، روی همان نیمکت تنهایی. صدای خش‌خش قدم‌های دلم را آیا روی برگ‌های هزار رنگ تردید می‌شوند؟ تشنه‌ام و... لبریز از حس سرد تنهایی. تمتم احساسم را در جعبه قلبم بسته‌بندی می‌کنم و با روبان سرخ نگاهم تزیین و او هم‌چنان نشسته بر نیمکت خیال تنهایی نمی‌دانم لبخند می‌زند یا نه... هدیه‌ام راغ می‌گیرد یا... نگاهم را در گوشه دل جا می دهد یا ...

ذهن زیبا
9786009474172
۱۳۹۳
۱۴۴ صفحه
۳۲۳ مشاهده
۰ نقل قول