نمایشنامه حاضر با مونولوگ استرپسیادس شروع میشود. استرپسیادس، پیرمردی روستایی و نادان و مورد علاقه آریستوفان است. این علاقه قابل درک نیست. استرپسیادس به خاطر ولخرجیهای پسر اسبسوارش، فیدپیدس به شدت مقروض است و برای یافتن راهحل، خواب را بر خود حرام کرده، بالاخره تصمیم میگیرد از علم سوفیستها برای دست به سر کردن طلبکاران و نیل به خوشبختی استفاده کند. از فیدپیدس میخواهد تا این هنر مفید را بیاموزد، اما...