" من از تئاتر متنفرم چرا که تئاتر برعکس زندگیست... اما همزمان دوباره به تئاتر برمیگردم و آن را دوست دارم چرا که تئاتر تنها جاییست که میگویند زندگی نیست." و اما شما میگویید جهانی که بر آن هستم، من و شما، روی شاخ گاو نری ایستاده بر پایة مشیت الهی، حال آن که من میدانم، که شناور بر پشت سه نهنگ است این جهان، نه تعادلی در کار است و نه مشیت الهی، فقط بلهوسی سه هیولای ابله.