(صدای در شدیدتر میشود) بوی زهر ماری که خوردی آزارم میده... کثافت از سر و روتون میباره، از جون ما چی میخواهید، از کدوم گوری اومدید... من میترسم... از اون کشتیهای بزرگتون... از اون چشمای دریدهتون... از اون قیافهها، هیکلهای همیشه مست... (در خود میرود و بر زمین میافتد) برو گمشو ترو خدا... (صدای در، وحشت میکند) یا امام غریب نجاتم بده... یکی نیست به داد این زن تنها برسه، الان درو میشکنه (فریاد میزند) نمیذارم بهم دست بزنی