ستاره تابناک جهان موسیقی، ولفگانگ آمادئوس موتسارت ( 1791 ـ 1756 ). نابغهای که هیچگاه زندگی عادی و روزمره را تجربه نکرد، همهی هستیاش را در دنیای موسیقی خلاصه کرد و آثار فراوان فاخری از خود بر جای گذاشت. او که با تکیه بر پدرش، لئو پولد موتسارت، بزرگ شده بود، هیچگاه توان درک نیازهای اجتماعی را پیدا نکرد و هم چنان کودک باقی ماند. اما موسیقی دانی استثنایی بود، چنان که از همان دوران کودکی پشت پیانو مینشست و ملودی مینواخت. در چهار سالگی میتوانست تشخیص دهد که کجای موسیقی نوازندگان فالش است. در پنج سالگی، به طور حیرت انگیزی کلاویه مینواخت و در شش سالگی، آهنگ سازی را آغاز کرد. ولفگانگ کودک، همراه پدر مدام در سفر بود و چهار سال از زندگی خود را دور از خانه گذراند. در رفت و آمدها به دربار پادشاهان، کلیساها و آکادمیهای موسیقی. با موسیقی دانهای مهم روز آشنا شد. هر آنچه را که میشنید به ذهن شگفتانگیز خود میسپرد. او با همه شهرتش که زبانزد خاص و عام بود، نتوانست مقامی مناسب احوال خود، با دستمزدی کافی در دربار شاهی به دست آورد. او بی سیاست و ساده سخن میگفت، بی مهابا میخندید و کمتر میتوانست دوست و همدلی برای خود بیابد و با گذشت ایان، رفته رفته به مردی با شخصیتی پیچیده بدل شد. تنها " جوزف هایدن" موسیقیدان بود که او را ستایش میکرد. علی رغم مسایل موجود، آمادئوس قصد داشت خود را در مقام انسانی مستقل مطرح نماید. اما گویی هرگز راه اساسی آن را نیافت و سرانجام در میان دستهبندیها، دسیسهها و حسادتهای مردان کم مایهی آن روز دربارها، در اوج نبوغ، در حالی که تنها سی و شش بهار داشت، در نهایت درمانگی و افسردگی چشم از جهان فرو بست.