برای زندگی در این خانه، به همخانه نیاز داریم. به کسی که پشت پلکهاش دلواپسی نباشد وقتی درهای تودرتو و دیوارهای بلند را میبینید. بنشینید به تماشای تاریکی پشت پنجرههای قدی و رقص سایههای سرگردان. و خرمالوها که گرپ گرپ روی خاک باغچه میافتند، دلش هری نریزد. همخانهای که درهای پنهان خانه را کشف کند و اشباح اتاقهای نمور را به حال خود بگذارد. برای زندگی در این شهر ما به چنین خانهای پناه بردهایم.