مرتضی در حالی که با تعصب به چشمهای او خیره شده بود، گفت: «تو هنوز هم با نادر رابطه داری؟» شیرین ساکت ماند. انتظار چنین سوالی را از او نداشت. مرتضی از سکوت شیرین جوابش را گرفت و ادامه داد: «میدونستم، با هم زن و شوهرید دیگه.» دوباره بین آنها سکوت برقرار شد. مرتضی دست شیرین را در دست گرفت...