رمان ایرانی

درخت‌های کاج قد می‌کشند

مرتضی در حالی که با تعصب به چشم‌های او خیره شده بود، گفت: «تو هنوز هم با نادر رابطه داری؟» شیرین ساکت ماند. انتظار چنین سوالی را از او نداشت. مرتضی از سکوت شیرین جوابش را گرفت و ادامه داد: «می‌دونستم، با هم زن و شوهرید دیگه.» دوباره بین آن‌ها سکوت برقرار شد. مرتضی دست شیرین را در دست گرفت...

البرز
9789644428272
۱۳۹۳
۲۲۴ صفحه
۲۴۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های گلپر فصاحت
ماهی‌های زیر پل
ماهی‌های زیر پل سال پیش که آمده بودند این‌جا، مرجان دستش را با تیغ بوته تمشک زخمی کرده بود و گریه می‌کرد. محبوبه او را برد کنار ماشین و همان‌طور که زخمش را با آب شستشو می‌داد، برایش داستان ماهی‌های زیر پل را گفته بود. ماهی‌هایی که قرار گذاشته بودند تا وقتی به زیر پل بزرگ فلزی رسیدند، بپرند بالای پل تا ببینند ...
مشاهده تمام رمان های گلپر فصاحت
مجموعه‌ها