مجموعه داستان خارجی

«عمر یک انسان از هر اندوه شخصی گران‌بهاتر است. من از شما تمنا دارم که شجاعت و شهامت به خرج بدهید، به نام انسانیت این تمنا را از شما می‌کنم.» کریلوف رنجیده گفت: «انسانیت از هر دو سو باید باشد، به نام همان انسانیت از شما خواهش می‌کنم که مرا با خود نبرید. خدایا، چه فکر عجیبی! من به زور سرپا ایستاده‌ام، و شما مرا با انسانیت می‌ترسانید. من الان قادر به هیچ کاری نیستم. به هیچ دردی نمی‌خورم، زنم را پهلوی کی ول کنم؟ نه، نه...»

نگاه
2500110028553
۱۳۹۳
۳۲۰ صفحه
۴۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آنتوان چخوف
صفحه نویسنده آنتوان چخوف
۷۶ رمان آنتون پاولوویچ چِخوف داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است. هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از ...
دیگر رمان‌های آنتوان چخوف
بهترین داستان‌های کوتاه (آنتوان چخوف)
بهترین داستان‌های کوتاه (آنتوان چخوف) مهم‌ترین دستاورد چخوف از کار با مجله تکه‌پاره این بود که آموخت صحنه‌ها را به صورت نمادین خلاصه کند و سکوت آبستن در اثر بگنجاند و این هر دو از شرایط لازم کار برای مجله‌های فکاهی شمرده می‌شد که بعدها به پختگی کامل رسید و نیز آموخت که، با آوردن برش‌های کوتاه، تاثیر اولیه را بر جا گذارد و از ...
حکایت غم‌بار
حکایت غم‌بار حکایت غم‌بار سرگذشت کسالت‌بار و بیهوده استاد استپانوویچ دانشمند است که در پایان عمر به این نتیجه می‌رسد که با تمامی دانش و معرفتش نه تنها طرفه‌ای از زندگی برنبسته که بعد از گذشت این همه عمر هنوز هم نمی‌داند که حقیقت چیست و در کجا باید او را جستجو کرد. او حتی در جواب دوشیزه کاتیا، که از او ...
20 داستان از آنتوان چخوف
20 داستان از آنتوان چخوف تنها 22 سال از زندگی الگا می‌گذشت و همسرش دیموف 31 ساله بود، بعد از ازدواج زندگی خوشایندی داشتند. الگا دیوارهای اتاق پذیرایی خود را با نقاشی‌های خود و دوستانش چه با قاب و چه بدون قاب تزئین کرد. سقف و دیورارهای اتاق خواب را با پارچه‌ی سیاه پوشاند و آن را شبیه 1 غار کرد. هر کسی با دیدن ...
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا اسمیرنف: فکر کرده‌اید چون یک موجود لطیف هستید حق توهین کردن دارید؟ بدون اینکه کسی حقتان را کف دستتان بگذارد؟ بله؟‌ من شما را به دوئل دعوت می‌کنم. لوکا: ای خدای بزرگ! مادر مقدس! آب! اسمیرنف: بله،‌ دوئل می‌کنیم! پوپووا: فکر کرده‌اید از مشت‌های قوی و گردن کلفت‌تان می‌ترسم؟‌ بله، شما یک غول‌ هستید!
کابوس تهمت و جنایت
کابوس تهمت و جنایت خادم پیر کلیسا که مشخص بود ناشنوا و بیمار است، صدای دعا را هم به خوبی نمی‌شنید و معمولا باعث می‌شد اشتباهاتی از او سر بزند. مثلا قبل از اینکه پدر یاکوف فرصت داشته باشد صحبت‌هایش را به پایان برساند، خادم پیر شروع به آواز خواندن کرد. یا خیلی وقت بعد از آنکه پدر یاکوف مراسم را به پایان رسانده ...
مشاهده تمام رمان های آنتوان چخوف
مجموعه‌ها