مجموعه داستان داخلی

پاهای آویزان آن زن

دلم می‌خواهد کلاغ بکشم، اما نمی‌شود. حجم کلاغ به کاجم نمی‌خورد. صدایی بم و خفه ولی تیز می‌گوید: «رها»! آن‌قدر محکم و آن‌قدر تیز که مداد از دستم ول می‌شود و سر می‌خورد و می‌افتاد زیر میز. سرم را بلند می‌کنم. زل زده‌ای به من. ابروهایت جمع شده‌اند درهم و کوتاه شده‌اند.

ثالث
9789643809799
۱۳۹۳
۱۰۴ صفحه
۲۸۲ مشاهده
۰ نقل قول