سیلماریلیون حماسه منثور باشکوهی است که بستر اساطیری آن را تالکین طی نیمقرن آفرید. در این مدت دراز، او با تخیل شگفتانگیزش جهانی خلق کرد با تاریخی شامل انبوهی از روایات گوناگون و در هم تنیده و جغرافیایی کاملا ابداعی. این جهان محملی شد برای دغدغههای زبانشناختی و فلسفیاش و کمکم به شکل مجموعه روایی عظیم و نظاممندی درآمد. این شاهکار منحصر به فرد نه تنها از حیث وسعت و گستردگی داستانها و نیز ساختارش که با آفرینش جهان آغاز میشود و با افول قهرمانان باستانی پایان مییابد، بلکه از لحاظ قدرت و ظرافت میخکوب کننده روایات آن با شاهنامه قابل قیاس است. عمده سیلماریلیون شرح وقایع دوران نخست گیتی است و داستانهای روزگاری را روایت میکند که الفها و آدمیان علیه مورگوت، فرمانروای تاریک، به جنگ برخاستند تا تن به یوغ اسارتش ندهند و سیلماریلها را که گوهرهایی بینظیر و جاودانه بودند، از او باز پس گیرند... از متن کتاب: ... روزی در حوالی سپیدهدم در دمدمههای بهار، لوتین بر فراز تپه سبزی میرقصید. آنگاه او ناگهان شروع به آواز خواندن کرد. آواز وی دلربا بود و گوش جان را نوازش میداد و در دل نفوذ میداد و در دل نفوذ میکرد؛ همچون آواز خوش چکاوک که وقتی خورشید را در آن سوی دیوارهای گیتی میبیند، از دروازههای شب برمیخیزد و آوایش را در میانی اختران رو به افول فرو میریزد. آنگاه آواز دلکش لوتین بندهای زمستان را گسست و آبهای یخزده شکستند و هر جا که پاهای او قدم میگذاشت، گلها از زمین سرد روییدند.