اسمیلا زن جوانیست که حواسش بیشتر پی برف و یخ است تا عشق. او در سرزمین پدریاش، دانمارک، احساس میکند خارجی است. اسمیلا در دنیای خودساختهای زندگی میکند که آکنده است از ارقام و اندازهها و خاطرات و دانش و بیش از همه یخ. ریشهاش در زمینهای منجمد گرینلند، سرزمین مادریاش، جامانده است.