چهارشنبه شب تصمیم گرفتم توی شهر بمانم. کمکی پول داشتم و تصور کاملا روشنی از این که چطوری خرجش کنم: نوشیدن. فقط نه تنهایی. حداقل با یکی دیگر، اگرچه بهتر از آن که سه نفری، حتیالمقدور همه تا ته شلوار صمیمی. به قول شاعر، شب شراب نیارزد به معاشران اتفاقی.