فرهود: و شکار سگای هار شده بود تفریح ما! مری: بیچاره پتی که با همین اسلحه مرد! فرهود: از اولش گفتم اون هاره، ولی تو گوش نکردی! مری: اون سگ شجاعی بود! فقط چند بار پاچه غریبهها رو گرفت و زیادی هم پارس میکرد. فرهود: اینجوری؛ نه! (دوباره چانهاش را شبیه زوزه سگ میکند و زوزه میکشد) عو...! عو...! عو... در این لحظه هر دو بریده و پیر میخندند. فرهود همچنان لوله اسلحه را به زیر چانه مری گذاشته است.