یکسال و نیم هر روز ساعت پنج و سی دقیقه صبح ز خواب برخاستم، مسواک زدم، یک فنجان قهوه درست کردم و پای میز کارم نشستم تا بنویسم و توضیح دهم که چطور برخی از بزرگترین متفکران چهار قرن گذشته دقیقا با همین شیوه کارشان را پیش میبردند: چطور هر روز وقتشان را مدیریت میکردند تا بهترین آثارشان را خلق کنند، و چطور برای خودشان تقویمهای کاری تعیین میکردند تا خلاق و پویا باشند... اهداف درونیتر من از نگارش این کتاب پرداختن به مسائلی است که در زندگی خودم با آنها در جنگ و جدال هستم؛ و اینکه شما چطور میتوانید کاری خلاقانه و معنادار بیافرینید و در عین حال چرخ زندگیتان بچرخد؟ آیا بهتر است خودتان را کاملا وقف یک پروژه کنید، یا بخش کوچکی از روز را به آن اختصاص دهید؟ کلیتر بگویم، آیا خلاقیت و زندگی راحت را میتوان در کنار هم قرار داد یا خیر؟