قصهای برای سهراب: ... و چه سالیانی بر من گذشت بیتو. با آوازهی پیروزیهای تو. و دانستم که به راستی. پهلوانان. جز به «نام» خویش نمیاندیشند. قاف قرار: اگر دوزخ مرا بخشند. هرگز هیچ عاشقی را نسوزانم. از بهر آنکه عشق، خود. او را صد باره سوزانده است.