داستان از بازی کودکانهای درست میشود که هرکدام از همبازیها در عالم خیال میتوانند مالک مکانی عمومی بشوند که صاحب معینی ندارد. اندی خیالباف در این میان به تور پیرمردی خنزر پنزری میخورد که از توهم او سوء استفاده میکند و میدان مسابقه را به سه دلار به او میفروشد.