اگر ترجمههای موجود در کتابخانهها، تنها راه مواجههی ما با نمایشنامههای خارجی باشد، در این صورت درک و دریافتمان از تاریخ ادبیات نمایشی ناکامل و مجازی خواهد بود، که این تاریخ چیست مگر سیر متونی نمایشی که هر یک به دوره ای تعلق دارند و به جغرافیایی. در ایران بسیارند نمایشنامههایی که ترجمه شدهاند، در حالی که نه مهم بودهاند و نه در میان آثار نویسندهشان جایگاهی داشتهاند. بسیارند نمایشنامههایی که چنان در سیر ترجمه تحریف شدهاند و تغییر شکل یافتهاند که استناد به آنها تنها ما را به تاریخی جعلی از ادبیات نمایشی میرساند. بسیارند نمایشنامههای جریانساز که از سیر ترجمههای متون نمایشی جا ماندهاند. آثاری که به هر دلیلی، از جمله دشواری متن، ناهمخوانی با گفتمان دوران، فقدان مترجم برای برخی زبانها و...، ترجمه نشدهاند و عدم ترجمهشان بیش از همه دانشجویان تئاتر را با معضلی جدی روبهرو کرده است. سال هزار و نهصد و پنجاه مرز تاریخ نگارش آثاری قرار گرفته که در این مجموعه جای گرفتهاند؛ و دیگر آنکه اهمیت نمایشنامه را در تاریخ ادبیات نمایشی جهان دلایل دیگر را هم در بگیرد، مقالهی تفصیلی پایان هر نمایشنامه در واقع اهمیت هر اثر خواهد بود.