رمان ایرانی

شاید یه روزی

هرم نفسهاش و نگاهش که تو نگاهم قفل شده بود چنان دلم رو آشفته کرد که نگاهمو ازش گرفتم و خودمو به زور از دست‌هاش آزاد کردم و دنبال یه لیوان آب یخ می‌گشتم تا روی سرم بریزم و حرارت بدنم رو خنک کنم.

پرسمان
9786001871566
۱۳۹۴
۶۶۴ صفحه
۷۷۳ مشاهده
۰ نقل قول