رمان ایرانی

سارینا

روشنک هرچه بزرگ‌تر می‌شد شباهتش به رسول و برادرش رامبد بیشتر و بیشتر می‌شد. ناگفته نماند که از همان دوران کودکی علاقه شدیدی به خانواده رسول پیدا کرده بود که این مسئله باعث ناراحتی‌ام می‌شد. تصمیم گرفتم به یک‌باره با تمام اقوام قطع رابطه کنم اما...

2500110040593
۱۳۹۴
۶۰۸ صفحه
۴۳۰ مشاهده
۰ نقل قول