دیگه کاری از من ساخته نیست. هرچه بیشتر مرا میراند بیشتر عاشق میشوم. آتشی که ما را به اشتیاق میانداخت، اکنون همچون سرطانی است که مرا میجود و من همچنان او را دوست دارم. نمیخواهم با فراموشی، شیمی درمانی کنم. اگر آگاهانه از آنچه که دوست داریم بمیریم بهتر از این است که بیهوده زنده بمانیم...