رمان ایرانی

از تو فقط همین 1 دانه را داشتم

از تو فقط همین یک دانه را داشتم دانه‌ای که اگر می‌گذاشتی خوب کاشته شود، اگر می‌گذاشتی خوب آب داده شود، اگر می‌گذاشتی خوب نور بخورد، شاید سرو بلند قامتی می‌شد، سروی امن، سروی سبز، سروی دل‌گشا، سروی که می‌شد خوش سایه‌بانی شود... دانه‌ای که شاید نیلوفر زیبایی می‌شد، نیلوفری باصفا میان مرداب نیلوفری که تمام مرداب‌ها را زیبا می‌کرد، نیلوفری که قند در دل‌ها آب می‌کرد...، نیلوفر... نیلوفر... بد کردی عزیز جان... حیف ... بد کردی... از تو فقط همین یک دانه را داشتم...

حوض نقره
9786001942655
۱۳۹۴
۱۲۸ صفحه
۳۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های کیومرث مرزبان
عزیز جان
عزیز جان عزیز جانم، شیرینی‌ات چیست که دل را نمی‌زند که هیچ، می‌رباید و تنگ هم می‌کند. شیرینی‌ات چیست که می‌چسبد ولی نوچ نیست؟ شیرینی‌ات چیست که هوسش یک لحظه آدم را تنها نمی‌گذارد؟ شیرینی‌ات چیست که هرچه می‌چشم سیر نمی‌شوم؟ شیرینی‌ات چیست که وقتی نیستی عالم و آدم در برابرش تلخ می‌شود؟ شیرینی‌ات چیست که ضرر ندارد؟ گلوکز چشمانت را هیچ ...
مشاهده تمام رمان های کیومرث مرزبان
مجموعه‌ها