رمان ایرانی

ترانه

لحن کلام پیرزن دل ترانه را لرزاند. از حرف‌های عمیق او چیزی نفهمید و تنها به این فکر می‌کرد که در این قصه چه رازی نهفته است که با وجود این همه تلخی و درد گذشته‌ها خاتون این چنین به گفتن آن مصر است؟ می‌خواست بپرسد که این گلپر کیست و او چطور او را می‌شناسد که این چنین از زیر و بم زندگی و خاطرات او خبر دارد اما خاتون خسته‌تر از آن بود که بتواند ادامه دهد.

آرینا
9786006893181
۱۳۹۴
۸۳۲ صفحه
۳۵۲ مشاهده
۰ نقل قول