رمان ایرانی

چه کسی روی آن صندلی خواهد نشست

... و با غرولند گفت: ولی من لهستانی قدیمی‌اش رو ترجیح می‌دم. از اونهایی که با چوب صاف براق، طرح یه قلب خوشگل پشتشون هست و وقتی می‌خواهی بهشون تکیه بدی، خاطرت جمعه که یه قلب مطمئن با مرام، پشت سرته و هیچ‌وقت خدا هم بی خبر ولت نمی‌کنه. این صندلی‌های پایه بلند قرتی‌ات با دامن‌های بی حیایی‌شون، هیچ قلبی ندارن و درست وقتی می‌خواهی بهشون اعتماد کنی...

9789648317794
۱۳۹۴
۹۶ صفحه
۱۲۷ مشاهده
۰ نقل قول