راه بیپایان روایت طغیان فرد در برابر سیستم است، طغیانی آنچنان نومیدانه که در نهایت به خودآزاری و خودویرانگری میانجامد. اما قهرمان طاغی که امیدی به تغییر ندارد تا پای جان میجنگد، بر تصمیم خود میماند، لج میکند، و در نهایت، گرچه زخمی و بیرمق و تحقیرشده، به مقصد میرسد، اما پیروز ماجراست. این ماجرا البته پیروز دیگری نیز دارد: سرهنگ، نماد سیستم، که موفق شده خواسته خود را بر همگان تحمیل کند.