مجموعه داستان داخلی

می‌زنیم می‌خوریم

درنای سیبری از سیبری پرواز می‌کند تا پاییز را مهمان مازندران باشد. قشلاقش آن‌جاست، تالاب پرندگان فریدونکنار. خبرش را علی چپقی و مرگن تو روزنامه‌ای که به عنوان سفره ازش استفاده می‌کردند دیدند. اوقات تعطیلات می‌رفتند شکار. اوایل فقط شکارهای ساده و قانونی. اما کم‌کم دیگر این‌جور شکارها برایشان لذتی نداشت. نیاز به هیجان بیشتر داشتند. تو فصل‌های غیر قانونی می‌رفتند سراغ حیواناتی که شکارشان ممنوع بود. مرگن به تنهایی تو این چند سال چندتا یوزپلنگ البرز را شکار و خشک کرده بود.

نگاه
9789643519605
۱۳۹۴
۱۱۲ صفحه
۲۲۷ مشاهده
۰ نقل قول