مجموعه داستان داخلی

قصه‌های این‌وری

صبح روز بعد، پیرزن آخرین راهی را که به نظرش رسید، امتحان کرد. تلفن را برداشت و با نیروی انتظامی تماس گرفت و گفت: می‌بخشید! می‌خواستم نشانی پاسگاه آزادراه شهر دخترم تا شهر این‌وری را بپرسم!» یکی از آن‌ور خط جواب داد: «متاسفانه در حال حاضر در آزادراه شعبه نداریم.» پیرزن پرسید: «شعبه ندارید؟ پس چطور امنیت مردم را تامین می‌کنید؟» و شنید که: «به محض اینکه با مشکلی مواجه شدید، می‌توانید با ما تماس بگیرید تا ما به سرعت دست به کار شویم و امنیت شما را بر گردانیم.» پیرزن گفت: «اگر مشکل از آن‌جور مشکلاتی بود که نشود تماس گرفت چی؟»

سوره مهر
9786000300432
۱۳۹۴
۱۱۲ صفحه
۲۱۴ مشاهده
۰ نقل قول