هری، چی میشود به تو گفت؟ فقط میشود گفت کی گفته که زندگی راحت است؟ از کی؟ برای من راحت نبود، برای تو هم نیست. این زندگی است و زندگی همین است. دیگر چه میشود گفت؟ اما اگر کسی این زندگی را نخواهد، اگر بمیرد چه میکند؟ هیچی. هیچ هیچ است، پس بهتر است آدم زندگی کند. گفت بیا خانه، هری اینجا سرد است. پاهات رو تو آب گذاشتی، سرما میخوری. هری بی حرکت در آب ایستاد و پدرش چند لحظه بعد رفت. موقع رفتن باز باد کلاه از سرش برداشت و آن را در کرانه غلتاند.