رمان ایرانی

جنگ بود

پوتین‌ها انقدر بزرگ و سنگین بودکه پا به پایم نمی‌آمدند، می‌دویدم، اما توی گل فرو می‌رفتم و زمین می‌خوردم و عراقی‌ها نزدیک‌تر می‌شدند. یکی از پوتین ها از پایم درآمدو بندهای سیاه لنگه دیگر دور پایم پیچیده بود. می‌دویدم و پوتین را روی زمین می‌کشیدم.

کتاب آمه
9786007033302
۱۳۹۴
۱۶۰ صفحه
۲۴۱ مشاهده
۰ نقل قول