نویسنده سقلمهای به پهلویم می زند و میگوید: این قدر سوال پیچش نکن. این قدر آزارش نده! میگویم: برای مخلوقت دل میسوزانی؟ این چه سرنوشتیست که برای او رقم زدهای! مگر این بیچاره جه گناهی کرده جز این که عاشق شده، مگر چه جرمی مرتکب شده. هر کس عاشق شد سزایش این است؟!