فقط فضای طبیعت و آمدن دخترها میتوانست برای زمان کوتاهی به من آرامش فکری بدهد. حتی قبل از آنکه دوران پیشدانشگاهی را شروع کنم، ذاتا عارف بودم. جهان را به صورت وجودی رویایی و طلسم شده میدیدم. در دفتر خاطراتم نوشتم: کمابیش از کنه همه چیز سر در بیاورم، خود جهان است. جهان بسیار عظیم و غیر قابل درک است. و از مدتها پیش این موضوع را رها کردم. این تنها مسئلهای است که راه را بر درک کامل و قطعی جهان میبندد.