رمان ایرانی

من آفتاب زندگی

هر کس به گونه‌ای، بر تجربه‌ام افزود اما این‌ را فهمیده‌ام که تا عشق نباشد خیانتی رخ نمی‌دهد، حتی یک سویه همیشه در اوج اعتماد رخ می‌دهدبا این تضاهر که عشق هنوز وجود دارد. اما،عشق پاک ماندن ما در اوج رابطه نیست بلکه خیانت نکردن در زمان اختلاف است این را نمی‌دانستم، ولی اکنون فهمیده‌ام! من به آفتاب عشق در زندگی ایمان دارم حتی اکر آدم‌ها وقت رفتن ردپای خود را پاک کنند هنگامی که دلی با دلم نیست چرا باید پی ردپای او باشم! دیگر نه نام آن عشق است ونه آفتابی بر زندگی است من، دلتنگ کسی نیستم که دلش جای دیگری است اما ایمانم به آفتاب پابرجاست!

شادان
9786007368220
۱۳۹۴
۴۴۰ صفحه
۱۷۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فاطمه اقبال بهبهانی
شب خیس
شب خیس صدای استاد مشاوره، آهنگین و پرصلابت در کلاس طنین انداخت. استاد پورزند همیشه مثال‌های ناب در چنته داشت و دانشجوهای کلاسش علاوه بر وظیفه، مشتاقانه به حرف‌های او گوش می‌سپردند ولی در گوشه‌ای از کلاس، طناز در حال خود نبود، نه این که صدای استاد را نشنود برعکس، تمام حواسش به حرف‌های او بود، انگار در دنیایی دیگر بود!
مشاهده تمام رمان های فاطمه اقبال بهبهانی
مجموعه‌ها