رمان ایرانی

1 سال شیدایی

از هر که بود، حتی در خیالم سراغت را گرفتم اما انگار سهم من از تو، نه با تو بودن که در خیالت غوطه خوردن است. میان صبح‌های هر روزه، چه پاییز و چه بهار تفاوتی نمی‌بینم حتی اگر طاهری متفاوت در بر داشته باشند. من به نبودنت خو نگرفته‌ام هر چند که هزاران دلیل برایم بشماری و همه دست به دست هم بسپارند. تا فاصله میان ما فرسنگ‌ها باقی بماند. فراموش نکن اگر صبر کرده‌ام و منتظر مانده‌ام از چاره نداشتن نبوده است. اگر روزها را به ماه، ماه‌ها را به سال دوخته‌ام و دیگران به چشم شیدا به من می‌نگرند از سر ناچاری نبوده است و من این را خود خواسته‌ام فراموش نکن!

شادان
9786007368190
۱۳۹۴
۴۱۶ صفحه
۲۴۳ مشاهده
۰ نقل قول