معلوم میشود که راجر آدم خیلی باحالی است. او چیزهایی درباره باز کردن قفل بهم یاد میدهد و چند نکته دیگر هم درباره دستبرد زدن به خانه برایم میگوید. هر چه بیشتر با هم حرف میزنیم و مینوشیم، بیشتر از او خوشم میآید. الکل اثر میکند و ما متوجه میشویم هر دویمان علایق مشترک زیادی داریم؛ به خصوص درباره سپری کردن وقت.