کار ما درست مثل یک گردباد واقعی بود. طی نود روز از نه کشور گذشتیم، با تشکیلات هواداری فوتبال در آن کشورها آشنا شدیم و شنیدیم چگونه از جوانانی که دستورات رهبران آن تشکیلات را بیچون و چرا اجرا میکنند، بهرهکشی میشود. در هلند از ترس جانمان گریختیم، در ترکیه از برابر دوربینهای پلیس متواری شدیم، در صربستان با سران تشکیلاتی از هولیگانها که به جنایت جنگی متهم شده بودند ملاقات کردیم و زمانی که در برزیل همراه با یکی از تشکیلات هواداری، به سفری برای دیدن مسابقهی تیم آنها میرفتیم، از سوی هواداران دیوانهی رقیب به ما تیراندازی شد.