راه میافتم، هوا گرم و شرجی است. پا تند میکنم. مینشینم روی چمنهای پارک نزدیک خانه. پسر و دختری خندان با اسکیت از کنارم رد میشوند. برق چشم گربهای سیاه را لای بتهها میبینم. یعنی گربهها هم زیر سایه ترس زندگی میکنند؟