خاطرات به دنیامان بازمیگردند. از آنها گریزی نیست. اما گاهی فراموشی مثل یک موهبت سر بر میآورد و خاطرات را به پس میراند تا دوباره از ناکجا و ناگهان به صحنه بیایند. این جدال ابدی خاطرات و فراموشی، دستمایهی داستانهایی است که در کنار هم «جغرافیای اموات» را شکل دادهاند. البته که در این جغرافیا پای چیزهای دیگر هم به میان میآید. مثلا عشقهایی که بودهاند و دیگر نیستند، مثلا تنهایی که همزاد آدمی است...