گربه همین که خیز برداشت بپرد، صدای جیغ لیلی بلند شد. میل قلاببافی توی دست عزیز پیچ خورد و به جای یک دانه، سه چهار دانه را به تن کشید. عزیز میلها را رها کرد. بافتنی را انداخت و در حالی که خودش را روی زمین میکشید، وحشت زده به طرف تراس رفت...