ماک: چرا اینجا فضولی میکنی؟ دوست: مامانت فرستادهتت جاسوسی ما رو بکنی؟ بهتره این طوری نباشه. دختر: اینطوری نیست؟ ماک: [شروع میکند به دستانداختن او] اونجا چیداری؟ دختر: هیچچی. لباس عروسک. ماک: از کی تا حالا دختربچهها واسه بازی پرنده میکشن؟ دوست: چهطوری کشتیش جیل؟ با چوب زدیش یا افتادی روش؟