رمان نوجوان

بچه‌های آلپ

(Treasures of the snow)

آنت با موهای بافته‌اش بازی کرد. سپس با تردید گفت: « اما من نمی‌تونم از لوسین متنفر نباشم. هر کاری می‌کنم نمی‌شه.» کاملا حق داری. هیچ کدام از ما نمی‌تونیم افکار پلیدو از ذهنمون پاک کنیم، موفق نمی‌شیم. اما آنت... وقتی صبح پایین می‌آیی و می‌بینی پنجره بسته است و اتاق تاریکه، اول سعی می‌‌کنی تاریکی رو از بین ببری و بعد پرده رو کنار بزنی یا اول پنجره‌ها رو باز می‌کنی و می‌ذاری آفتاب خودش تاریکی رو ببره؟ آنت گفت: «معلومه که اول پرده رو کنار می‌زنم و بعدش می‌ذارم روشنایی بیاد تا تاریکی خودش بره...» مادربزرگ دنبال حرف آنت را گرفت و گفت: «این همون چیزیه که محبت خدا با قلبت می‌کنه. وقتی محبت خدا داخل بشه، نفرت،‌ خودپرستی و نامهربانی جای خودشونو به دوست داشتن می‌ده. درست مثل موقعی که تاریکی جای خودشو به درخشش آفتاب می‌ده. تو فقط اجازه می‌دی آفتاب وارد بشه. اگه بخوای خودت به تنهایی اون تاریکی رو پاک کنی، مثل این می‌مونه که تلاش کنی تاریکی رو خودت به تنهایی از خونه بیرون کنی. این فقط وقت تلف کردنه.»

9786007049563
۱۳۹۵
۲۰۸ صفحه
۱۷۹ مشاهده
۰ نقل قول
پاتریشیا سن‌جان
صفحه نویسنده پاتریشیا سن‌جان
۱ رمان Patricia Mary St. John spent 27 years as a dedicated missionary to North Africa - and was also a prolific children's writer. Her books are loved and treasured around the world; some have been turned into stirring films. Gripping adventures which cover real life issues are her hallmark.
مجموعه‌ها