اولین رمانِ «بهاران بنیاحمدی» اثری است دربارهی روزگارِ دختری جوان در تقابل با جامعه و خانوادهاش. بنیاحمدی در پاریس تئاتر و فلسفه خوانده و در ایران تجربهی بازیگری دارد. کنار اینها او سالهاست داستان مینویسد و «چیزی به تابستان نمانده» نشاندهندهی علاقهی اوست به دهههایی که نسلش از سر گذرانده. رمان با فلاشبکی بزرگ آغاز میشود و فرمِ دفترچه خاطراتیاش مخاطب را با روزگارِ دختری از طبقهی متوسط روبهرو میکند که در حالِ بزرگ شدن است. پدیدههای اجتماعی هر کدام از این دورهها و سالها به نحوی بر زبان، زیست و مسیرش تأثیر گذاشتهاند. نوعی تاریخنگاری شخصی از سالهای دهههای هفتاد و هشتاد و چند سالِ نخست دههی نود... قهرمانِ بنیاحمدی در تقابل با مادرش قرار دارد. مادری که اصولِ خودش را دارد و محافظهکارتر از دختر است. قصهی دو زن که هر کدام جنسی از تنهایی را تجربه میکنند و منتظرِ فرصتیاند تا سرنوشتشان را رقم بزنند. این میان مخاطب بنیاحمدی با انواع اتفاقها روبهرو میشود که مسیرِ این شخصیتها را تغییر میدهند.